زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

زهرا غنچه صورتی

زهرا وعید94

1394/1/8 8:18
نویسنده : مامانی
358 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوی نازنینم اول از همه عیدت مبارک.روز به روز شیرین وشیرین ترمیشی حرف ها وچیزای جدید یاد میگیری با اون خود شیرین یات مثل(پسته بالام ،عسلم، شکرم،دوست دارم،نخودم،کوچولو  و....) خودت و تودل همه جا میکنی به هرکی میرسی سلام و احوال پرسی میکنی. شیرینک من ایشالله همیشه خندون باشی برا قبل عیدت بگم که دایی حسن ازدواج کرده ایشالله بعد عید یه جشن مفصل افتادیم دخترخوبی شدی اون روز که بادایی اینارفته بودیم خرید ازصبح تا عصر خیلی قشنگ با مادربزرگت مونده بودی اصلا هم بهونه نگرفته بودی. بعد از خونه تکونی که بعضی وقت هابا اون دست های کوچولو کمکم   میکردی بعضی وقت ها هم، همه جا رو به هم میزدی قررررربونت برم من.لحظه تحویل هم  که نصف شب بود همگی گرم خواب بودیم نتونستیم بیدار باشیم.کلی هم عیدی جمع کردی تخم مرغ رنگی ها رو نگو چهار شنبه سوری هم که کلی آتیش بازی کردیم ولی یه کم میترسیدی واسه عیدت  بابایی بردتمون بازار واسه دخملش یه جفت کفش قرمزخریدیم مبارکت باشه عکسش وبرات میزارم روز عید همه خوششون میومد کلی لباس داری که هنوز تنت نکردم به خاطر اون نخریدم ولی گوشوارت که شکسته گفتیم زرگریمون یه دست نیم ست دخترونه برات بیاره واسه جشن آماده میشه.عاشق ماهی قرمز ها هستی به خاطر شما بابایی کلی ماهی برا  آکواریم خریده تاباهاشون بازی کنی بابایی دستت درد نکنه.پسته خوردن وخیلی دوست داری وقتی میای آشپزخونه هی پسته میخوای وقتی میخوری خوشحال میشم  ولی میترسم زیاد بخوری ضرر کنه. برات بگم از روز عید که شما تاظهر گریه وزاری میکردی ونذاشتی بگردیم هوا هم که سرد بود و فرداش هم که بارون میومد باز هم مثل همیشه سرما خوردی شمایی که تا حالا اصلا تب نمیکردین تازگی ها تبت ونمیتونم پایین بیارم نمیدونم این سرما خوردگی ها کی تموم میشن. روز ششم هم که بردمت درمانگاه واکسن 18ماهگیت راهم نوش جان کردی قبلش هم که آمپول های سرماخوردگیت بودن ولی خوشبختانه زیاد نفهمیدی زود خوب شدی یادم نرفته 11/600وزن داری این روز ها هم خیلی بی اشتها شدی حرص آدم ودر میاری.18ماهگی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)