زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

زهرا غنچه صورتی

زهرا وبرگهای پاییزی

سلام دختر گلم این روزها هوا خیلی سرد شده وبازم این سرما خوردگی ها اومدن سراغت وقتی هم که سرمامیخوری اصلا خوب نمیشی حالا خوبه که امسال برات واکسن آنفولانزا زدیم تازیاد سرما نخوری تا حالا یبار برف اومده خیلی دوس داشتی برف اومدن واز جلوی پنجره نمیکشیدی عقب برات چن تا عکس میزارم که بابرگای پاییزی سرگرم بازی شده بودی برگارو برمیداشتی میپاشیدی سرت خیلی خوشت میومد ایشالله برف که زیاد بیاد اینبار برات آدم برفی درس میکنم.برات بگم ازعادت بدت که این روزا فقط ناخون هات ومیخوری وقتایی هم که گوش زد میکنم اینکارو نکنی بیشترمیشه بردمت دکتر دارو داده ایشالله که خوب میشه همه بچه هاهم که میگیری قازمیزنی اینم یه عادت بد دیگت، وسرهرچی قهر میکنی وگریه می...
6 آذر 1394

زهرا ومحرم 94

دختر گلم سلام میخوام برات از محرم بنویسم امسال سومین محرمی هس که میبینی بابایی از قبل اینکه شما بیاین نذری داره هرسال براهییت امام حسین(ع)صبحانه میده انشالله که مورد قبول درگاه خدا باشه.البته خود اعضای هییت گفتن میایم تا دعا کنیم تا به خاطر امام حسین خدای مهربون شما رو به ما هدیه بده. وهرسال  تومسجد محله مون بابایی با چن تا از فامیل ها خیرات میده که واقعا آبگوشت های امام حسین خوردن داره، امسال هم برای اولین بار بردمت شاه حسینی که هرشب تومحله مون برگزار هست ولی تودوسال قبل چون کوچیک بودی وهواسرد بود نبرده بودمت بابایی هم که برات طبل خریده بود وشما میزدین ویه چوب برداشته بودین وشاخسی میرفتین قربونت برم الهی.روز تاسوعا هم که مامانی نذر دار...
2 آبان 1394

تولد2سالگی

سلام دخترکفشدوزکی من تولدت مبارک ایشالله تولد120سالگیت وبگیریم. یکسال دیگر هم گذشت انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدی روزها وهفته ها وماهها زود میگذرن وتوروز به روز بزرگ وبزرگتر میشوی وچیزهای جدید یاد میگیری هرروز که میگذره شیرین وشیرینتر میشوی آرزودارم همیشه لبت راخندان ببینم نفس مامان.خوب بریم سراغ جشن تولد که کلی برات تدارک کردم وزحمت کشیدم یه جشن تولد200نفره بابزن وبکوب برات گرفتیم که کلی هم بچه ها دعوت بودن تا تولد شمارو جشن بگیرن وکلی  هم کیف کردن ولی، ولی،  ولی شما طبق معمول که همش زر زر کردی.صبح اون روز باهم رفتیم آرایشگاه بعد مامانی یه کوچولو هم شما را آرایش کردیم ولی به مراسم نرسید همش راپاک کردی لباس هامون هم که باهم ...
6 مهر 1394

روز دختر

خداوند لبخند زد ودختر آفریده شد  لبخندخدا روزت مبارک. وقتی به روزهایی که هنوز تورانداشتم فکرمیکنم غم وغصه هایم برایم  مرور میشود ازاینکه خدای مهربان لطف کردوبعد12سال چنین فرشته نازی  رابه ماعطاکردسپاسگذارم وهرچقدر شکر بگویم بازم کم گفتم.توهمدم ومونس منی،توبا آمدنت خیروبرکت را به خونه مان آوردی ونورانی کردی.تو آمدی وصدایت درکنج خانه پیچید روز به روز بزرگتر شدی خندیدی ،گریه کردی ،نشستی، چهاردست وپارفتی، دندون درآوردی،راه رفتی ،سخن گفتی و....وسر ماراگرم کردی به ماانگیزه زندگی کردن را آموختی وپایه های زندگیمان را محکمتر ساختی امیدوارم هر سال روز دختر رابرایت تبریک بگویم وقتی تصوراتی راکه درذهنم از بزرگ شدنت مرور میکنم و اینکه...
25 مرداد 1394

بای بای پوشک

سلام دخترگلم بلاخره از پوشک هم گرفتمت البته شب ها رابایدچند وقتی ببندم خیلی وقت بودخودت هم بدت میومد وبادعوا پوشکت میکردم چند باری خرابکاری کردی ولی خوب بودهمکاریت شب ها راهم به زور میبندمت برا محکم کاری که یه وقت خرابکاری نکنی برات افتخار میکنم که روز به روز همه چیز ویاد میگیری وباهوش تر میشی ایشالله همیشه موفق باشی گلم. واسه جایزه بردمت استخر اونقدر حال کردی که نگو خیلی برات خوش گذشت از آب بیرون نمیومدی میگفتی بمونیم خیلی آب بازی را دوست داری. واست یه خبر خوش هم دارم 14 مرداد بلاخره نی نی خاله فاطمه هم اومد وشما صاحب یه دختر خاله فسقلی شدین (سلوا).درضمن این ماه کلی تولد داریم تولد پسرخاله صدرا_پسرعمه امیر_دختر خاله ثنا_پسرعمو امیر علی ودخت...
18 مرداد 1394

ازشیر گرفتن

سلام دختر گلم بالاخره از شیر گرفتمت قصد داشتم 2سال وکامل بهت شیر بدم ولی نشد، یعنی دلم هم نمیومد ها ولی ماه رمضان وبخاطر گرفتن روزه سختم میشد شما هم که خیلی وابسته به شیر و همش آویزون بودی الان که دارم مینویسم 5روزه که گرفتمت . اون روز که بدون سحری موندم شما هم که از بس شیر میخوردی دیگه حالم داشت خراب میشد که تصمیم گرفتم دیگه بگیرمت و یه دفعه ای شیر خوردنت و قطع کردم هم شب ها وهم روز ها،دفعه قبل هم که یبار یه هفته گرفتم، بعد ش خوردی گفتم اگه شب ها را بخوری سخت باز میشی، روز اول روز سختی بود شبش هم که اصلا نمیخوابیدی طوری شده بود که دیگه نصف شبی تو حیاط میگردوندمت تا بخوابی ولی الان که شب ها بیدار میشی کم گریه میکنی وبابایی لالایی میگه و زود ...
10 تير 1394

همین جوری

سلام دخترگلم .روز به روز بزرگ میشی و چیزهای جدید یاد میگیری هرکی هرچی میگه تکرار میکنی رسما طوطی شدی دیگه داری جمله بندی میکنی صلوات گفتن وبهت یاد دادم ماه رمضان هم که توراهه. بابایی هم که مشغول درآوردن سیرهاست چندوقتی بایدشبا هم بمونه صحرا توهم که فقط بهونش و میگیری هواهم که گرم شده دیدم موهات یه کم بلند شده بردمت آرایشگاه موهات وکوتاه کردم امیدوارم بهت بیادالبته این چهارمین کوتاه کردن موهات است. چادرسرکردن اونقدر دوست داری وقتی سرت میکنی عین یه خانم میشی وخوب جمعش میکنی چندتا عکس برات میزارم.اگه از پوشک بگیرمت راحت میشیم ولی به خاطر ماه رمضون نشد چون هرروز میریم مسجد براختم قرآن.21ماهگی ...
20 خرداد 1394

زهرا عاشق توت فرنگی

سلام توت فرنگی من. الهی که مثل توت فرنگی بخورمت واقعا هم وقتی بوست می کنم طمع توت فرنگی میده ازبس که توت فرنگی میخوری عاشق توت فرنگی هستی وقتی به  باغچه سر میزنیم مستقیم میری سراغ توت فرنگی ها واسه خودت میچنی وبالذت نوش جان میکنی. عمه هم که هی واست آدامس میده، مادربزرگت هم شکلات شماهم که همه راصرف میکنین میترسم دندونات خراب بشن. بزنم به تخته یه کم این روزها غذا خوردنت درست شده وقتی غذا میخوری خیلی خوشحال میشم بابایی  هم که چای خورت کرده ولی اینم بگم برات به خاطر بدغذا بودنت خواستم از شیر بگیرمت از بس که شیر میخوردی . درواقع یه  هفته ندادم یعنی3شب خوردی بعدش نه .ولی بعد یه هفته شدیدا مریض شدی هرچی میخوردی بالا میاوردی اون شب تا...
25 ارديبهشت 1394

13به در

13به درت مبارک گلکم امروز وقتی بیدار شدم دیدم سر درد شدیدی دارم چند تا قرص خوردم ولی اصلا خوب نشد بابایی برد دکتربعد 2تا آمپول یه کم حالم خوب شدخیلی نگرانم بودی هی میومدی بوسم میکردی میگفتی مامان پاشو الهی قرررربونت برم .بعدمامانی(مادربزرگ)واسه ناهار دعوتمون کرده بود خانه باغشون آماده که شدیم دایی اومد بردتمون آخه بابایی همیشه گرم کارخیلی خوش گذشت همه جاپرشکوفه وسر سبز بود بگم کمی هم هوا سرد بودولی خوب پوشوندت بودم مخصوصا به شما دختر گلم، همه جمع بودن با بچه ها کلی خوش گذروندی آی حال کردی وقتی توگاوداری گاوها واسب رو میدیدی شکلک در میاوردی. باغ عمه وعموم اینام هم که یه جا هستن به همه سر زدیم خلاصه برات بگم خیلی خوش گذشت خیلی هم خسته شده بودی...
14 فروردين 1394

زهرا وعید94

سلام کوچولوی نازنینم اول از همه عیدت مبارک.روز به روز شیرین وشیرین ترمیشی حرف ها وچیزای جدید یاد میگیری با اون خود شیرین یات مثل(پسته بالام ،عسلم، شکرم،دوست دارم،نخودم،کوچولو  و....) خودت و تودل همه جا میکنی به هرکی میرسی سلام و احوال پرسی میکنی. شیرینک من ایشالله همیشه خندون باشی برا قبل عیدت بگم که دایی حسن ازدواج کرده ایشالله بعد عید یه جشن مفصل افتادیم دخترخوبی شدی اون روز که بادایی اینارفته بودیم خرید ازصبح تا عصر خیلی قشنگ با مادربزرگت مونده بودی اصلا هم بهونه نگرفته بودی. بعد از خونه تکونی که بعضی وقت هابا اون دست های کوچولو کمکم   میکردی بعضی وقت ها هم، همه جا رو به هم میزدی قررررربونت برم من.لحظه تحویل هم  که نصف شب ب...
8 فروردين 1394